Seis grados más fresco:)



همیشه دوست داشتم تو حیاط خونه کنار اون درخت گردو که مغموم و کز کرده کنار دیوار نشسته و از دار دنیا هیچی نمیخواد جز آب و خاک خوب ، یه زیرانداز بندازم و به حرف مادرم که میگه زمین سرده یه قالیچه بنداز رو اون گوش بدم و اون قالیچه ای که از مادربزرگ مادرم ( خدا رحمتشون کنه) برامون مونده رو بندازم رو زیر اندازم و تو دلم بگم چقدر خوب که رنگش قرمزه و من عاشق این رنگم
لیوان سفیدم رو که پر شده از چای دستم بگیرم و فقط خیره شم به سقف بالای سرم
به اون پهنه آبی که پر از رمز و رازه
پر از حرفای نگفتس
پر از اجرام ریز و درشتیه که دیوانه وار زیباست
حتی سکوتش هم جذابه
دلم میخاد اونقدر بهش نگاه کنم که طلوع آفتاب رو متوجه نشم
دلم میخاد اونقدر ماه رو ببینم که تک تک چاله هاش رو از بر بشم
دلم میخاد انقدر نگاهش کنم که حتی بعد از رفتنمم تصویرش تو ذهنم بمونه

ولی هنوز که هنوز به این مرحله نرسیدم
هنوز نتونستم دست رد بزنم به بوی پونه های توی باغچه
هنوز نتونستم کنجکاویم رو نسبت به برگ های کوچولوی مو کم کنم
هنوز نتونستم غرق بشم تو دنیای بیکران بالای سرم
شاید بگید این انسان نیست ، این یک دیوانه است!
نمیدونم، احتمالا درست میگید
من یک دیوانه هستم که از زندگیم اینو میخام که یک روزی لذت چنین اتفاقی رو بهم ببخشه


هرکس تو یک چیزی غرق میشه
من تو آسمون پهناور، یکی تو نوای موسیقی، یکی تو سکانس های فیلم، یکی تو قلم و کاغذ و .

امیدوارم تو چیزایی غرق بشید که دلتون راضیه


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

علم مالی یک شاخه از درخت عناب آژانس تبلیغاتی و دیجیتال مارکتینگ آران مرکز اطلاعات جامع جراحی بینی ایرانیان نماد مهر راهنمایی حسابداری مالی برای مدیران غیر مالی جزیره هرمز شهر هنر همه فایل هارا از ما بخواهید